زرتشت بهرام پژدو
زراتشت نامه
29 - برگشتن زرتشت از پیش یزدان و آمدن امشاسفندان و وصیت کردن و سخن گفتن بهمن امشاسفند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو زرتشت از پیش یزدان بناز بکام و مراد دلش گشت باز پذیره شدش بهمن امشاسفند کجا بود سالار بر گوسفند بدو گفت کاین گوسفندان همه سپردم بتو هر کجا بد رمه بگو تا بر موبدان و ردان بدان تا بکوشند و با بخردان بنیکو نگه داشتن گوسفند که گیتی ازیشان بود سودمند بکشتن نیارد کسی گودره نه آن گوسفندی که باشد بره همان کشتن گوسفند جوان کزو سودمندی بود در جهان پسنده نباشد بنزد خدای کزینگونه بکشد کسی چاری پای همیدون نباید باسراف کشت بگو این سخن را درست و درشت نکو باید این چارپا داشتن پس آنگه ازو بهره برداشتن زمن چون شنیدی سخن ها پند که هستم نگهبان این گوسفند همه گوسفند جهان سر بسر پذیرفتم از ایزد دادگر بدینسان که گفتم ز من در پذیر بگو این سخن ها ببرنا و پیر ببی زینهاران نشاید سپرد نباید که داری تو این کار خرد بگفتم یکایک همه کار خویش ازان پس تو دانی و دادار خویش زرتشت بهرام پژدو