زرتشت بهرام پژدو
زراتشت نامه
24 – پرسش دیگر از یزدان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بپرسید زرتشت بار دگر ز یزدان دارنده ی دادگر ز امشاسفندان که بگزیده تر بنزدیک ایزد پسندیده تر کند آگه از نام و دیدارشان همی بشنواند ز گفتار شان هم از تیره آهرمن بد کنش که هرگز به نیکی نیارد منش همه از نیک بد کار های جهان کا در عاقبت چون بود حکم آن دگر کار گردنده ی تیز رو که هزمان پدید آورد راه نو دگر راز های که اندر نهفت همی داشت در نزد یزدان بگفت چنین یافت پاسخ ز دادار خویش جواب سخنها و گفتار خویش که نیکی نمودن مراد من است بدی جستن از کرد اهریمنست نه کس را پسندم ز کردار بد بخواهم که کس را بود کار بد نخواهم غم و درد و رنج و زیان که آید بخلقی که اندر جهان بدی را مدان جز که از اهرمن که آن آید از دیو ناپاک تن همان بد کنش خیل آهرمنست بدوزخ مکافات شان بر منست به بیهوده بر من دروغی نهند ببد کردن من گواهی دهند بدوزخ سپارم روان و تنش هر آنکس که خواند مرا بدکنش پس آنگاه از علم های برین هم از اولین و هم از آخرین زراتشت را کرد یک یک مبین ز اول جهان تا به روز پسین ز آغاز گیتی پدید آمدن و ز انجام پتیاره بیرون شدن همه از گردش چرخ بر آسمان هم از نیک و بد فعل استارگان هم آن حور عینان که اندر بهشت که از خور خالص روان شان سرشت همان قد و بالای امشاسفند بیاراسته همچو سرو بلند همان حور عین را که ایزد نوید بدادست و ما بکردست امید نبودند کم بیش بر یکدگر چنان آفرید ایزد دادگر خرامان یکایک چو سرو روان میان دل افروز و خرم جنان همان چهر اهریمن زشتکار بدیدش در آن دوزخ تنگ وتار همیدون ز پادافره باز داشت کسی را که بر نیک و بد تخم کاشت چو اهرمن از جای خود بنگرید ازان قعر دوزخ فغان برکیشد بزرتشت گفتا کزین دین پاک جدا کن مر او را بیکفن بخاک بیابی به گیتی زمن کام خویش ببینی ازین پس سر انجام خویش چنین داد پاسخ که ای بد گهر سزاوار تو هست نار سقر سرای تو است این و ماوای تو هر آنکس که بگزیند او رای تو چو توفیق یزدان بیابم تمام همه کار هایت کنم بی نظام زرتشت بهرام پژدو