زرتشت بهرام پژدو
زراتشت نامه
9 – معجزه چهارم و رستن او گاوان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بر آمد برین بر نه بس روزگار که راز زراتشت گشت آشکار که آتش برو هیچ کاری نکرد ببردست مادرش بی رنج و درد دگر باره جادو دیو و پری نمودند جلدی و بد گوهری دگر باره تدبیر کردند و چار مگر زو بر آرند یک ره دمار ببردند زرتشت را در نهان بفرمان آن شه سر گمرهان به جای که گاوان گذر داشتند بدان تنگتر راه بگذاشتند فکندند آن کودک شیرخوار بدان راه تنگ اندرون زار و خوار بدان تا چو آیند گاوان ز راه ورا بپسرند و کنندش تباه چو کردند آغاز رفتن رمه بیامد یکی گاو پیش ازهمه ز گاوان فزونتر بزور به تن چو مهتر کسر بر سر انجمن دوان شد بر کودک خوب چهر چو مادر که زی بچه آید بمهر مر او را میان دو دست و دو پای همی داشت نیکو بامر خدای نهشتی که گاوی برو بگذرد و یا هیچ اندام او بسپرد چو گاوی بدانسوی کردی گذر زدی پای تا زو شدی زاستر یکایک برفتند گاوان براه چو زین گونه بد جایگاه پناه همی تا برفتند گاوان ز پیش نجنبید آن گاو از جای خویش وزان پس به سوی رمه باز شد چو بازی کجا سوی پرواز شد خروشان شده مادر مهربان همی جست فرزند خود را نشان چو آگه شد از کار گاوان و راه بیامد دوان تا بدان جایگاه وز آنجا گرامیش را بر گرفت بسی شکر کرد و سوی خانه رفت بر آن قوم بیدین و بی زینهار همی کرد نفرین و نالید زار چنین کرد داند خدای بزرگ هم را گزین رهنمای بزرگ نیابی از به تو فریاد رس امید دو گیتی بدو دار و بس زرتشت بهرام پژدو