طبیب اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۸: چو بگذری به تل عاشقان دکانی هست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو بگذری به تل عاشقان دکانی هست در آن دکان چو نکو بنگری جوانی هست یکی جوان که زآوازه نکوئی او نهی چو گوش بهر کوچه داستانی هست گمان مکن که چو آن عارض و چو آن قامت گلی بباغی و سروی ببوستانی هست پس از سلام که این شیوه بشیرانست زمین ببوس و بیان کن گرت بیانی هست تو بی زبانی ما را حریف حرف نه ای بداد من برس ای شوخ تا زبانی هست که از «کلیم » سخن سنج این ترانه عشق میانه من و آن بیوفا نشانی هست طبیب خسته گراز خویش میروی وقتست هنوز در تن زار تو نیم جانی هست طبیب اصفهانی