مشتاق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۲۱: خرامان بود دردامان کوهی کبک طنازی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خرامان بود دردامان کوهی کبک طنازی که ناگه از هوا آمد صدای بال شهبازی دلش در بر طپان شد رفت قوت از پروبالش نه پای رفتنش از بیم جان نه بال پروازی زبی تابی نهان شد در پس سنگی وزین غافل که باشد در کمین آنجا کمان شخ ناوک اندازی که پرکش کرده تیری ناگهان بر پهلویش آمد برآورد از شکاف سینه مجروح آوازی که هر مرغی که صیاد اجل باشد بدنبالش شود هر نقش پایش گاه جستن چنگل بازی قضا را جز رضا مشتاق نبود چاره دیگر بیا بشنو ز من این نکته را گر محرم رازی مشتاق اصفهانی