مشتاق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۱۱: هست چشمم ز غمت قلزم طوفان زائی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هست چشمم ز غمت قلزم طوفان زائی که بود در دل هر قطره او دریائی چشم ما و دل پرخون که بمیخانه عشق ساغری را نرسد قطره ای از مینائی دل من پر ز هوایت سرم از سودایت هر دلی را هوسی هر سری و سودائی منم آن دانه درین مزرعه کز طالع خشک قسمت من نبود قطره ای از دریائی از سر کوی تو داند ز چه نتوانم رفت هرکه دستی بودش بر دل و در گل پائی منم آن فاخته کز ناله زارم پیداست که جدا مانده ام از سرو سهی بالائی آه از شهر پرآشوب محبت مشتاق که درین شهر بهر کوچه بود غوغائی مشتاق اصفهانی