مشتاق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۰۳: رهبر باوست هر نقش از کارگاه هستی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رهبر باوست هر نقش از کارگاه هستی آغاز حق پرستیست انجام بت پرستی قانع بقطره ای چند از بهر بی نیازی همچون صدف نداریم پروای تنگدستی هر مشت خاک از این دیر گاهی سبوست گه خم هست اختلاف صورت این نیستی و هستی صد نامه ات نوشتم بهر جوابی و تو خطی نمی نویسی پیکی نمی فرستی حاصل چه غیر افسوس زین عمر ما که بگذشت نیمی بخواب غفلت نیمی دگر بمستی ای سست عهد با ما پیمان دوستداری بستن چه بود اول آخر چو می شکستی جایت کنون نباشد جز در کنار اغیار یاد آنزمان که بی ما جائی نمی نشستی پا بست باش مشتاق در آن چه ز نخدان از کف کمند زلفش بهر چه می گسستی مشتاق اصفهانی