مشتاق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۹۷: بگلشن بود در پرواز مرغ بند برپائی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بگلشن بود در پرواز مرغ بند برپائی سر بندش بدست صید بند بی مدارائی بهر گلبن که افتادی گذار او بصد حسرت برآوردی ز جان خسته آه جسم فرسائی رسانید اینسخن کز دل اسیران را گشاید خون بگوش او ز هر شاخی چو طوطی مرغ گویائی که پرواز گلستانت مبارک ایکه عمری شد مقید گشته از مرغان گلشن کرده تنهائی بگوش از طایران گلشنش چون این صفیر آمد کشید از سینه مجروح آه حسرت افزائی که مرغی را که پروازش بدست دیگران باشد چه ذوق از رف گلزاریست یادامان صحرائی منم مشتاق آن مرغ و کمندم رشته زلفی نمیخواهد دلم سیری نمی جوید تماشائی مشتاق اصفهانی