مشتاق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۹۴: آمدی وصلت بجامم ریخت آب زندگی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آمدی وصلت بجامم ریخت آب زندگی رفتی و در ساغرم خون شد شراب زندگی خالی از معنی بود این دفتر از هم گو بپاش همچو اوراق خزان ما را کتاب زندگی بود عافل از شهادت خضر در ظلمت شتافت ورنه در سرچشمه تیغ است آب زندگی اینقدرها چیست در رفتن شتاب زندگی گر در آتش نیست لعل آفتاب زندگی جز کدورت ناورد نوشیدن آب زندگی کلفت درد است در جام سراب زندگی گردم ایمن روزی از موج خطر کاید برون کشتیم از قلزم پر انقلاب زندگی ای اجل رحمی کزین بار گران یابم نجات نیستم خضر آورم تا چند تا زندگی چون شرارم نقطه ای مشتاق می آید بچشم بسکه باشد نارسا مد شهاب زندگی مشتاق اصفهانی