مشتاق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۷۵: من بقلزم می خیمه چون حباب زدم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من بقلزم می خیمه چون حباب زدم قدح بمیکده عشق بی حساب زده ز زور باده عشق بتان شهر آشوب چو موج غوطه بدریای اضطراب زده گهی بروی زمین چون غبار افتاده گهی بسطح هوا خیمه چون سحاب زده بسوی دیر شدم بهر چاره جوئی خویش علی الصباح ره کاروان خواب زده بعرض ره بت مشکین کلاله دیدم هزار حلقه بهر موی پیچ و تاب زده ز باده رطل گرانی بدست داشت که بود ره هزار چو من خانمان خراب زده ز دست خویش بدست من آن قدح مشتاق نهاد و گفت دم از لطف بیحساب زده بگیر و دم مزن و بیدرنگ بر سرکش که هم شراب کند چاره شراب زده مشتاق اصفهانی