مشتاق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۶۰: زندگر تیغ و ریزد خون من عین مراد است این
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زندگر تیغ و ریزد خون من عین مراد است این خوشم با جور ظلم او که عدلست آن و داد است این زاشک و آه خود سرگشته ام در بحر و بر دایم منم خاشاک و گردابست آن و گردباد است این نجات از بحر غم در سینه ام از آه میجوید که پندارد دلم کشتیست آن باد مراد است این نه ابرویست و نه مژگان خدنگست این کمانست آن نه مویست و نه روشامست آن و بامداد است این دل و جانم مگر دارند فکر هجر و وصل او که امشب در سرای تن غمینست آن و شادست این بعقل آرد کسی کز عشق بهر چاره جوئی رو زهی نادان که شاگرد است آن و استاد است این خوشم مشتاق زین پس با جفایش گر کند با من ستم بسیار و لطف اندک مست آن و زیاد است این مشتاق اصفهانی