مشتاق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۳۸: چشم سفید شد برهت گلعذار من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چشم سفید شد برهت گل عذار من بود این شکوفه شجر انتظار من شادم که در هوای تو خاکم بباد رفت شاید صبا بکوی تو آرد غبار من خاکم شود ز ریک روان بیقرار تر بعد از وفات اگر گذری بر مزار من چون شمعم از غمت همه تن صرف اشک شد از بس گریست دیده شب زنده دار من افشاند برگ و بذر غمت نخل عمر آه کاخر ز دوری تو خزان شد بهار من من شب ز روز بی تو ندانم که فرق نیست از تیرگی میانه لیل و نهار من مشتاق روز و شب من و کنج غمش ولی آسوده از من و غم من غمگسار من مشتاق اصفهانی