مشتاق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۳۷: ای از ازل ز عشق تو آشفته کار من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای از ازل ز عشق تو آشفته کار من هم روز من سیه ز تو هم روزگار من شد مدتی که بهر تو باشد ز خون دل پرگل برنگ دامن گلچین کنار من وزاشک پرده دربتو این زاز روشن است کز کیست خون فشان مژه اشکبار من عمریست در کمند تو پا بستم و تو نیز دانی منم شکار تو عاشق شکار من دیریست کز رخ تو ندارم قرار و هست آگاهیت ز حال دل بی قرار من چندیست کز خط تو سیه روزم و ترا باشد خبر ز تیرگی روزگار من قرنیست کز هوای فراق توام قرین با صد غم و تو آگهی از حال زار من خواهم من گدا ز تو چون کام دل که هست بند زبان شکوه توام شهسوار من رحمی که وقت شد رود از آرزوی تو هم دست من ز کار و هم از دست کار من لطفی که از غم تو بمن گشته آسمان ناسازتر ز طالع ناسازگار من مهری که جان خسته ام از کینه جوئیت نزدیک لب رسیده ستم پیشه یار من فکری که گر توام نشوی چاره جو کجا آید ز من علاج غمت غمگسار من یعنی ز باغ وصل ندارم ز شرق عشق دستی که چیند از تو گلی گلعذار من گر خود تو برنیاری امید دلم ز لطف ای وای بر من و دل امیدوار من مشتاق را که بنده تست از ازل بده کام دلش ز لطف خداوندگار من مشتاق اصفهانی