مشتاق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۱۳: در گلشن عشق تو جفاکار ندیدم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در گلشن عشق تو جفاکار ندیدم یک گل که از آن زحمت صدخار ندیدم از کوی تو یکره نگذشتم که بهرگام بر خاک ره افتاده بسیار ندیدم این با که توان گفت که در کوی محبت از یار جفا دیدم و زاغیار ندیدم جائی که درین باغ توان زد پروبالی جز در قفس ای مرغ گرفتار ندیدم برقع برخ افکنده گذشتی ز من آخر افغان که ترا دیدم و دیدار ندیدم در سینه ام از تنگی جا بود که هرگز الفت بمیان دل و دلدار ندیدم بهر صنمی نگسلم از کفر وگرنه از سبحه چه دیدم که ز زنار ندیدم مشتاق من و شغل محبت که بگیتی کاری که بودخوشتر ازین کار ندیدم مشتاق اصفهانی