مشتاق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۰۸: صبحدم در باغ دیدم عندلیبی از ملال
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صبحدم در باغ دیدم عندلیبی از ملال سرکشیده در فراز گلبنی بر زیر بال گاه میشد از فغان خاموش و گاهی میکشید از ته دل ناله زاری ازو کردم سئوال کز گلت باشد چو ساز و برگ وصل آماده چیست دمبدم این ناله گفت آن عندلیب عجز نال گرچه در وصلم گریزم از فغان نبود که هست بیم هجران ناله فرمای من آشفته حال ز آن بود هر لحظه در آغوش گلبن ناله ام ای خوش آن فرقت گزین عاشق که در کنج ملال کرده خو با هجر و نبود وصل را جویا که هست اینهمه بیم فراق آنجمله امید وصال تا کیم مشتاق گوئی ایکه چون دل مدتیست کرده ائی جا در بر دلدار خود بیجا منال چون ننالم در وصال او که ترسم ناگهان آرد این کوکب ز دور آسمان رو در زوال مشتاق اصفهانی