مشتاق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۰۱: از اشک و آه دایم در عشق آن پریوش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از اشک و آه دایم در عشق آن پریوش چشم و دلیست ما را لبریز آب و آتش از دوری تو مار را روز و شب ای پریوش خالیست بس پریشان خوابیست بس مشوش دارم دلی و جانی در عشقت ای پریوش چون زلفت این پریشان چون حالم آن مشوش رنگ حنا به بینید بر دست آن پریوش این همچو نقره خام آن چون طلای بیغش تن داده ام به آزار زامید آنکه یکبار بخشاید آن جفاکار بر حال این جفاکش بهر شکار خوبان آهی بدل ندارم پرصید دست و ما را خالی ز تیر ترکش گر بی تو عیش خواهم جامم مباد هرگز خالی ز خون ناب و پر از شراب بیغش آنروی خوی فشان بین کز آب و تابش افتاد در خانمان من سیل در خرمن من آتش کو جرئتی که مشتاق او را شوم عنان گیر آن شهسوار گیرم شد بر سر عنان کش مشتاق اصفهانی