مشتاق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۷۱: سرودم را بجرگ بلبلان رنگ دگر باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سرودم را بجرگ بلبلان رنگ دگر باشد که من مرغ دگر آهنگم آهنگ دگر باشد ز یمن فقر خاکستر نشینی نشکند شانم که من شاه دگر اورنگم اورنگ دگر باشد مجو پایان درین وادی که هر فرسنگ را کانجا بانجام آوری آغاز فرسنگ دگر باشد درین بستان سرا هر تنگدل را غنچه سان دیدم بتنگی چون دل من کی دل تنگ دگر باشد بود در کف قضا را آن فلاخن چرخ سرگردان که در دنبال هر سنگش روان سنگ دگر باشد نگردد تا قیامت عرصه عشق از جدل خالی درین میدان زپی هر جنگرا جنگ دگر باشد مشو غافل ز مکر چشم جادویش که این پرفن برنگ دیگرش هر لحظه نیرنگ دگر باشد بخون آغشته می آید ز دل اشگم عجب نبود گرش این گوهر آب دیگر و رنگ دگر باشد دلم در سینه مشتاق از کدورتهای پی درپی بود آئینه ای کش هر نفس زنگ دگر باشد مشتاق اصفهانی