مشتاق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۷۰: مگو عشاق را وقتی دلی بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مگو عشاق را وقتی دلی بود کجا دل عقده بس مشکلی بود دلم دانسته در دام تو افتاد تو پنداری که صید غافلی بود بخاک از عشق بردم آن حکایت کزو آرایش هر محفلی بود بگردابی که عشق افکند و کشتم چه شد کز دور پیدا ساحلی بود درین ره شد نشانم گو خوش آندم که گردم از قفای محفلی بود پس از مرگم سر این نکته مشتاق گشودند ار چه کار مشکلی بود که دنیا و درو بود آنچه جز عشق خیالی و خیال باطلی بود مشتاق اصفهانی