مشتاق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۶۵: برخ صد پرده آن پیدا و پنهان درنظر دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
برخ صد پرده آن پیدا و پنهان درنظر دارد ولی چون غنچه در هر پرده ای روئی دگر دارد برنجم گر رها سازد چو مرغ بسمل از دستم که اندازد به خاکم بهر آن کز خاک بردارد بخود پیچان گر از تاب میانی گشته ای دانی رگ جانم چه پیچ و تاب از آن موی کمر دارد بزاری روز و شب نالم بامیدی کز احوالم شوی آگاه اما ناله ام کی این اثر دارد درین دریا که کشتی را معلم نیست در طوفان چه روا زورقم از سیلی موج خطر دارد گر از رنج گرفتاری نیم نالان عجب نبود شکایت از قفس کی طایر پی بال و پر دارد چو خارم ریخت ذوق کاوش مژگان او در دل که در رگ باز خونم کاوکاو نیشتر دارد نسیم صبحگاهی برد آرامم نمی دانم چه پیغام از تو دیگر قاصد باد سحر دارد تواند کرد تا صبح قیامت خواب آسایش شب از کوی تو هر عاشق که خشتی زیر سر دارد بکوی عشق اگر مشتاق خون گرید مکن منعش که از شاخ گلی صدخار حسرت در جگر دارد مشتاق اصفهانی