مشتاق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۴۶: منم آنکه هر نفسم بدل ستمی ز عشوهگری رسد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
منم آنکه هر نفسم بدل ستمی ز عشوه گری رسد غم دلبری نشود کهن که ز تازه تازه تری رسد بسریر سلطنت آنصنم زند از نشاط و سرور دم بامید این من و کنج غم که ز یوسفم خبری رسد منم آنکه میکشدم بخون ز خدنگ رشگ شهید خود ز کمان ناز تو ناوکی بغلط چو بر جگری رسد همه زخم حسرتم از لبت من خسته دل نبود روا نمکی ز شهد تبسمت بجراحت دگری رسد شده روز من چه شب سیه زندیدنت چه خوش آنزمان که ز چهره پرده برافکنی و شب مرا سحری رسد رهم از محیط غمت چسان که ز سخت گیری آسمان نه بساحلی گذرم فتد نه بکشتیم خطری رسد چه کنم اگر من خسته جان به ره وفا نکنم فغان نه نسیمی از طرفی وزد نه ز جانبی خبری رسد چه حذر ز خصم قوی مرا که اگر رسد مددی ز تو سپه عدو شکند بهم بشکستگان ظفری رسد مشتاق اصفهانی