مشتاق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۳۰: از دم باد صبا بوی کسی میآید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از دم باد صبا بوی کسی می آید من و فریاد که فریادرسی می آید خیزد از ما چه درین دام که بی یاری عشق کی ز سیمرغ تلاش مگسی می آید کار عشاق تو در عشق همین سوختنست چه در آتش دگر از مشت خسی می آید نیست در طالع مرغ دل ما آزادی هر نفس ناله آواز قفسی می آید در رهت بی خبر از حال دلم لیک بگوش ناله زاریم از باز پسی می آید در هوای شکرت به که پرافشان نشویم کی ترا رحم بحال مگسی می آید خسته عشقم و خواموش نگردم ز فغان میکنم ناله ز من تا نفسی می آید آورد یاری اشگم چه به کویت گوئی که به بحر از مدد سیل خسی می آید مخور از بخت سیه غم که ز دور مه و مهر شب بسی میرود و روز بسی می آید در ره عشق کسی نشنود آواز کسی گاهی از دور صدای جرسی می آید عشق آن شاهسواریست که بی تحریکش کی درین عرصه بجولان فرسی می آید خوش دلم می طپد از شوق همانا مشتاق پیکی امشب ز سر کوی کسی می آید مشتاق اصفهانی