مشتاق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۱۹: عزیزش دار چون گل هرچه در چشم تو خار آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عزیزش دار چون گل هرچه در چشم تو خار آید بجای خویش اگر سنگست اگر گوهر بکار آید چه حاصل گر برون آید ز صد گرداب آن کشتی که در گل می نشیند از میان تا برکنار آید بود کشت محبت را چه خاک تلخ حیرانم که گر کارند آنجا نیشکر حنظل ببار آید من آن مرغم که سر در زیربال و پرزدل گیری برون نارم رود گر صد خزان و صد بهار آید ز شوق ناوکش خون شد دلم ای بخت امدادی که ترکش بسته بهر صیدم آن عاشق شکار آید فغان از شوقت ای گل کز تن آید گر برون جانم محالست اینکه از جانم برون این خارخار آید خطت گر سر زد و شور من افزون شد عجب نبود شود دیوانه تر دیوانه چون فصل بهار آید کند گر باده با این سرگرانی در قدح ساقی بلب مشتاق جانم دانم از رنج خمار آید مشتاق اصفهانی