مشتاق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۰۳: ز خیلی کجا چون تو شاهی برآید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز خیلی کجا چون تو شاهی برآید ز بامی کجا چون تو ماهی برآید بود سرکش از کاکلی دود آهم که گاهی ز زیر کلاهی برآید جز این کافتد از عاجزی در کمندی ز صیدی چه در صیدگاهی برآید ز تو کامران غیر و ما و نگاهی که از کنج چشم تو گاهی برآید دمی کرد اوج اخترم چون زلیخا که ماهی چو یوسف ز چاهی برآید هوس پیشه ام خواند و سوزم چو بینم که از تهمتی بی گناهی برآید مبر جور از اندازه بیرون خدا را مباد از دلی غافل آهی برآید چو شامست کوی قمر طلعتان را که از طرف هر بام ماهی برآید به از کشت ماشوره زاری که از وی گلی گر نروید گیاهی برآید چه خوش باشد ار روزی امیدواری امیدش ز امید گاهی برآید بر آن کشت ظلمست باران که از وی بامید برقی گیاهی برآید تن لاغرم چون کشد بار عشقت کجا کار کوهی ز کاهی برآید بده کام مشتاق یکره چه باشد امید گدائی ز شاهی برآید مشتاق اصفهانی