مشتاق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۶۲: بکوی یار مرا بار در گل افتاده است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بکوی یار مرا بار در گل افتاده است فتاده بار من اما بمنزل افتاده است چگونه آورد او را بدام بیخود عشق که مرغ زیرک و صیاد غافل افتاده است خوشم که کار مرا دوست بسته میخواهد وگرنه عقده من سخت مشکل افتاده است بخون خویش طپم تا ابد که مرگش نیست ز تیغ جور تو مرغی که بسمل افتاده است ز تن فتاده بکویش اگر سر مشتاق باین خوش است که درپای قاتل افتاده است مشتاق اصفهانی