مشتاق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۵: تا کی بما نشینی بیگانه وار یا را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا کی بما نشینی بیگانه وار یا را آخر تفقدی کن یاران آشنا را جانم فدای آن دم کز بعد انتظاری باز آید آشنائی بنوازد آشنا را دستم تو گیر یارب کز رنج خار وادی محمل نشین چه داند حال برهنه پا را نبود ترا حذر چند از آه دردمندان اندیشه کن که باشد گه گه اثر دعا را چشم ترحم از یار دارم ولی چه سازم خوبان نمی نوازند عشاق بی نوا را روزی که شد دل ما روشن ز صیقل عشق آئینه بود در زنگ جام جهان نما را منعم ز بیقراری بی او مکن که هرچند کردم طلب نجستم صبر گریز پا را بیگانه ام ز خود ساخت بوی تو تا چه باشد حال کسی که بیند دیدار آشنا را زر می شود بکف خاک ز اکسیر بی نیازی گو از جهان بکش دست جویای کیمیا را مشتاق اگر ز بزمش دورم عجب نباشد دربارگاه سلطان کی ره بود گدا را مشتاق اصفهانی