اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۷۲۱: گر چه سودای تو یک عمر به سر داشته ام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر چه سودای تو یک عمر به سر داشته ام بیخودم بیخود اگر از تو خبر داشته ام مژه واری قدم از دیده برون نگذاری گر بدانی چقدر پاس نظر داشته ام یافتم عمر ابد از نگه باز پسین حسرت روی تو آیا چقدر داشته ام من و پروانگی بزم وصالت فریاد! که چراغانی از افشاندن پر داشته ام دیده را بسته ام آیین پریخانه ببین نقشی از خاک سر کوی تو برداشته ام اسیر شهرستانی