اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۵۷۵: شکفتن در ریاض خاطرم بیکار می ماند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شکفتن در ریاض خاطرم بیکار می ماند گل از یاد بهارم در طلسم خار می ماند خموشی بسکه کاهیده است مغز استخوانم را سخن از ناتوانی بر لب اظهار می ماند پریشان نغمه ای زان طره بر تار نفس دارم زبان از حرف می افتد سخن از کار می ماند نبیند چشم بد حرزی به بازوی وفا بندم غبارم در سرکوی کسی بسیار می ماند بهار عیش فرسایی شکار مطلب آرایی خمار جانگداز و حسرت بسیار می ماند نمی فهمم زبان اینقدر افسانه پیرایی گره در خاطر تسبیح یا زنار می ماند اسیر از دودمان من چراغ شعله روشن شد در آتش گر نباشم سوختن بیکار می ماند اسیر شهرستانی