اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۴۳۵: همای گرد مجنون تو پرواز آشیان گردد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
همای گرد مجنون تو پرواز آشیان گردد مبادا صید دام موجه ریگ روان گردد خیال نقش پایت دام هوش گلستان گردد هوای جلوه گاهت قبله سرو روان گردد نسیمی می وزد بر کشته شوق از مغیلانی غبار کاروان مصر اگر یوسف نشان گردد پرش از غیرت بیشرمی نظاره می سوزد پری دانسته از چشم نظر بازان نهان گردد بیابان جنون بتخانه چین است پنداری غبار چشم آهو کاروان در کاروان گردد ز سیمای شکوه آرمیدن می توان دیدن شکست دل صدای شهپر روحانیان گردد شب قدر وصالت کعبه صبح است پنداری که برگرد حریمش در لباس حاجیان گردد همای ما اسیر از بی نیازی بال و پر دارد کجا چشمش سفید از آرزوی استخوان گردد اسیر شهرستانی