اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۶۷: آتش نسبی از نفسم ظاهر و پیداست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آتش نسبی از نفسم ظاهر و پیداست صد رنگ گل از خار و خسم ظاهر و پیداست ای خضر بیابان محبت مددی های گم گشته رهی از جرسم ظاهر و پیداست روی تو درآغوش خیالم گل خندان گلدسته خلد از نفسم ظاهر و پیداست پنهان نتوان داشت زکس راز محبت یادت زخیال هوسم ظاهر و پیداست در کعبه حدی خوانم و در میکده مطرب حال دلم از حال رسم و ظاهر و پیداست؟ با زلف و خط و خال دلم را سر وکار است حالش ز پریشان نفسم ظاهر و پیداست حرص است اسیر اینکه فروزنده خواری است این نکته ز حال هوس ظاهر و پیداست اسیر شهرستانی