ابوالحسن فراهانی
قصیده ها
شمارهٔ ۲۲: زبس که یافت دلم لذت گرفتاری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زبس که یافت دلم لذت گرفتاری به دام افتد اگر صد رهش برون آری به جای خون همه درد و بلا ازو بچکد اگر دل من سرگشته راه بیفشاری سیاه گردد روز جهانیان چون شب اگر ز چهره ی بختم نقاب برداری نه برق باشد کز رشک چشم گریانم فتاده آتش در جان ابراز آری به خون بخواهد پرورد خوشه اش نه آب بنام شوم من اردانه در زمین کاری چو کاه بر زیر آب دیده گردانم و گرچه هستم چون کوه در گران باری عجب که میل کنم گرچه خون دل باشد مرا که عمر به سر رفته در جگرخواری گداختم تن خود تاکسم نه بیند چند به کوی دوست تردد کنم بدشواری ابوالحسن فراهانی