ابوالحسن فراهانی
قصیده ها
شمارهٔ ۹: ای زخط بگرفته خورشید رخت در بر هلال
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای زخط بگرفته خورشید رخت در بر هلال جز تو کس را نیست خورشید از گل ار عنبر هلال تا خطت سر بر نزد رخساره ات را کس ندید کس نه بیند عید را هرگز مقدم بر هلال هرکه آن خط سیه برطرف رویت دید گفت راست بودست اینکه می برداست نور از خور هلال گرنه خط عنبرینت برده دل از دست او از شفق به هر چه دارد نعل در آذر هلال عکس خط خویش را در چشم پرخونم نگر گر ندیدی در شفق ایماه سیمین بر هلال شیشه افلاک بشکستی ز سنگ حادثات گرنه بگرفتی به طاق ابرویت ساغر هلال لب نیست از خنده تا کردم و بدان خط نسبتش ظاهراً کردست از من این سخن باور هلال این که می ماند به خط مشک رنگ یار من زانکند باور که مغزش نیست اندر سر هلال پرتوی از روی تو یارای مخدوم ار نزد از چه رو از پرتو خورشید پیچد سر هلال آن جوانمردی که هنگام سخایش خم گرفت هم زبار سیم چرخ و هم و ز بار زر هلال ابوالحسن فراهانی