ابوالحسن فراهانی
غزل ها
شمارهٔ ۵۱: گرچه در آینه ممکن نبود جان دیدن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گرچه در آینه ممکن نبود جان دیدن صورت جان را در روی تو نتوان دیدن من کنم گریه و او خنده کند حاجت نیست روز باران به چمن رفتن و بستان دیدن زلف بردار ز رخساره که نیکو نبود کفر را این همه هم صحبت ایمان دیدن دیده را غرقه به خون گر نکنم پس چکنم او مرا دید پریشان ز پریشان دیدن هرکه در خواب سر زلف پریشان تو دید سیر هرگز نشد از خواب پریشان دیدن رخت آسان نتوان دید که آسان نبود چشم را چشمه خورشید درخشان دیدن ابوالحسن فراهانی