ابوالحسن فراهانی
غزل ها
شمارهٔ ۵۰: من گرفتم آفتاب از چارسو آید برون
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من گرفتم آفتاب از چارسو آید برون روزکی گردد شب ماگرنه او آید برون زرد رویی ها کشید از رویش امروز آفتاب من نمیدانم که فردا با چه رو آید برون بس که زلفش بر زبان می آورم نزدیک شد کز زبانم چون زبان شانه مو آید برون بوی زلفش را شنید از باد اینک برگ گل با صبا از باغ بهر جستجو آید برون گر تو را نقصی یست عاشق شو که کامل می شوی گرچه بد باشد طلا زآتش نکو آید برون می توانم ساخت با ناسازگاری های چرخ کو کسی کز عهده آن تندخو آید برون ابوالحسن فراهانی