ابوالحسن فراهانی
غزل ها
شمارهٔ ۴۷: یا رضای دوست باید یا رضای خویشتن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یا رضای دوست باید یا رضای خویشتن آشنای او نیاید آشنای خویشتن آتشم بی سوختن چون زندگانی می کنم تا نسوزم برنمی خیزم ز جای خویشتن من سزای آتش وز دیده آبم برکنار در کنار خود نمی بینم سزای خویشتن گرنه در آینه خود را دیده زنجیر زلف از چه رو می افکنی هردم به پای خویشتن بی تو دل خون کردم و از دیده بیرون ریختم عاقبت از دل گرفتم خون بهای خویشتن گفتمش دردل و را گفت از خدا شرمی بدار کس در آتش چون رود هردم به پای خویشتن ای که میگویی چرا برخود نمی سوزد دلت آتشم، آتش نمی سوزد برای خویشتن ابوالحسن فراهانی