ابوالحسن فراهانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۵: بحمدالله که در قتلم تعلل کرد گیسویش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بحمدالله که در قتلم تعلل کرد گیسویش به خون من نشد آلوده دیوار و در کویش شب خود را به زلفش می کنم نسبت وزین غافل که روزی همچو رویش دارد از پی زلف هندویش به قصد کشتنم ترکان مژگانش صف اندر صف به چشمش اقتدا کردند در محراب ابرویش عجب نبود اگر از جلوه بر چشمم نمک پاشد به آب دیده پروردم نهال قد دلجویش به زلفش کی دهم دل گرنه رویش در میان بینم دل من می برد زلفش به جانب داری رویش بر یزای دیده اشک و خاک کویش را به حالش کن که از خونم بسی بهتر بود خاک سر کویش ابوالحسن فراهانی