هاتف اصفهانی
قصیده ها
قصیده شماره ۱: سحر از کوه خاور تیغ اسکندر چو شد پیدا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سحر از کوه خاور تیغ اسکندر چو شد پیدا عیان شد رشحهٔ خون از شکاف جوشن دارا دم روح القدس زد چاک در پیراهن مریم نمایان شد میان مهد زرین طلعت عیسی میان روضهٔ خضرا روان شد چشمهٔ روشن کنار چشمهٔ روشن برآمد لالهٔ حمرا ز دامان نسیم صبح پیدا شد دم عیسی ز جیب روشن فجر آشکارا شد کف موسی درافشان کرد از شادی فلک چون دیدهٔ مجنون برآمد چون ز خاور طلعت خور چون رخ لیلا مگر غماز صبح از بام گردون دیدشان ناگه که پوشیدند چشم از غمزه چندین لعبت زیبا درآمد زاهد صبح از در دردی کش گردون زدش بر کوه خاور بی محابا شیشه صهبا برآمد ترکی از خاور، جهان آشوب و غارتگر به یغما برد در یک دم، هزاران لل لالا نهنگ صبح لب بگشود و دزدیدند سر، پیشش هزاران سیمگون ماهی در این سیمابگون دریا برآمد از کنام شرق شیری آتشین مخلب گریزان انجمش از پیش روبه سان گرازآسا چنان کز صولت شیر خدا کفار در میدان چنان کز حملهٔ ضرغام دین ابطال بر بیدا هژبر سالب غالب علی بن ابی طالب امام مشرق و مغرب امیر یثرب و بطحا هاتف اصفهانی