هاتف اصفهانی
غزل ها
غزل شماره ۱۸: ز غمزه، چشم تو یک تیر در کمان نگذاشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز غمزه، چشم تو یک تیر در کمان نگذاشت که اول از دل مجروح من نشان نگذاشت ز بی وفایی گل بود مرغ دل آگاه از آن به گلبن این گلشن آشیان نگذاشت ز شوق دیدن آن گل، ستم نگر که شدم رضا به رخنهٔ دیوار و باغبان نگذاشت رسید کار به جایی که یار بگذارد ز لطف بر دل من دستی، آسمان نگذاشت ز ناز بر دل پیر و جوان در این محفل کدام داغ که آن نازنین جوان نگذاشت شکایتی ز سگانت نبود هاتف را بر آستان تواش جور پاسبان نگذاشت هاتف اصفهانی