واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۶۳۴: عشق نبود جز بلا با صبر بی اندازه یی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عشق نبود جز بلا با صبر بی اندازه یی با حیات جاودان هر لحظه مرگ تازه یی بس بود ما را فشار تنگنای روزگار دفتر ما را نباشد حاجت شیرازه یی ز استخوانم، خیزد آواز شکستی هر نفس از غمت افتاده در هر کوچه یی آوازه یی از تواضع شاخ گل را عقده ها از دل گشود نی فتاد از سرکشی هر دم ببند تازه یی! افگند صبح اجل شاید دلت را در خمار در پریشانی کشد این گل مگر خمیازه یی بسکه با صحرا دل آواره ام خو کرده است واعظ از حالم نمیآید، به شهر آوازه یی واعظ قزوینی