واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۶۱۴: نتواندم بعشوه جهان کرد رهزنی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نتواندم بعشوه جهان کرد رهزنی از مال کرده لذت درویشیم غنی با قامت خمیده پیران اشارتی است یعنی بود کمال بزرگی فروتنی جز خوی خوش که مانع آسیب دشمن است از جامه حریر که دیده است جوشنی؟! در بزم یار دود، دلم ز آن بلند شد تا مهر و ماه را نگذارد بروزنی هستند عالمی چو گرفتار درد من راز دلم ز کیست ندانم نهفتنی؟! لذات نفس را همه دیدیم پشت و رو واعظ کناره بود از آنها گزیدنی واعظ قزوینی