واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۵۹۹: با این دو روزه عمر، با این حرص پیشگی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
با این دو روزه عمر، با این حرص پیشگی ای وای اگر حیات تو بودی همیشگی شد کوه بیستون گنه من، ولی ز شرم دارم ز سر بپیشی خود، چشم تیشگی زین آتش فغان که کنند از تو شیشه ها در طالع تو دیده ام ای سنگ شیشگی خورده است بسکه سنگ جفا، شاخم از ثمر گردن کشد چو بید موله بریشگی شیرم، گه مصاف عدم،لیک ناله سان یک نی تواندم کند، از ضعف بیشگی آمد چو وقت رفتن، ازین باغ غم فزا بر پای نخل عمر کند آب تیشگی نازد بتاج دولت ده روزه شاه اگر تاجیست گاهگاهی، ماهم همیشگی در ساز و برگ بی ثمران پا فشردنت نخل حیات را، کند ای خواجه ریشگی گر هست دست خصم و گریبان من، ولی دست منست و، دامن اخلاص پیشگی واعظ بدست بخل، شود زود زر تلف بسپر بدست جود، که گردد همیشگی واعظ قزوینی