واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۵۷۰: بی سجده درگاه تو، نبود سر خاری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بی سجده درگاه تو، نبود سر خاری بی خاک درت، نیست رخ هیچ غباری هر صرصری، از خاک درت، سرمه فروشی هر گلبنی، از برگ گلی، آینه داری جویای تو تنها نه سحاب است، که باشد هر قطره باران برهت برق سواری از ذکر تو غافل نشود هیچ جمادی تسبیح بود، در کف هر سنگ شراری یک نرگست از گلشن صنع است، گل صبح یک داغ ازین لاله ستان، هر شب تاری یک جاده بگلزار تو، هر قامت سروی یک روزنه از بزم تو، هر چشم خماری پیدایی تو در گهر جمله نهان است هر سنگ سیاهی است ترا آینه داری یک برگ گل باغ تو، هر چهره زردی یک بلبل گلزار تو، هر ناله زاری جز درد تو، دل را نبود عیش و سروری جز یاد تو، جان را نبود باغ و بهاری واعظ، که فرو مانده بگرداب علایق با جذبه لطفی، برسانش بکناری واعظ قزوینی