واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۵۶۹: درین ماتم سرا از غفلت ای جاهل، چه میخندی؟!
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
درین ماتم سرا از غفلت ای جاهل، چه میخندی؟! ترا چه دل، عزیزی مرده ای غافل چه میخندی؟ چو بلبل بذله گویانند زیر پا، چه میگویی چو گلبن خنده رویانند زیر گل، چه میخندی؟! اجل گلچین، زمین دامان گلچین و، تویی چون گل به روز خود چو گل خون گریه کن، ای دل چه میخندی؟! به حالت گریه آید هر زمان ابر بهاران را تو با این کشت و کار خشک بیحاصل چه میخندی؟! نهنگ مرگ پیشاپیش و، موج عمر پی در پی شکسته کشتی و، دریاست بیحاصل چه میخندی؟! بهم ناید لب از شادی ترا چون گل بمشتی زر اگر از حق نمیرنجی، از این باطل چه میخندی؟! شب هستی گذشت و، روز مرگ آمد، چه میخوابی؟! رهت بسیار صعب و، کار بس مشکل چه میخندی؟! گل غفلت، بود در پیش عاقل خنده بیجا تو واعظ می شماری خویش را عاقل چه میخندی؟! واعظ قزوینی