واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۵۲۳: پیش چراغ فیض شب، از خواب دم مزن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پیش چراغ فیض شب، از خواب دم مزن وحشی است مرغ فرصت، مژگان بهم مزن زین خوابهای از أمل خود درازتر خط بر کتاب هستی خود یک قلم مزن ای تاجر قلمرو هستی، نبسته بار از چشم خفته، خیمه براه عدم مزن زنهار پیش حکم قضا، از حیات خویش پیش لبت گر آینه گیرند، دم مزن با بی زری چو دست کریمان گشاده باش بر جبهه همچو کیسه گره با درم مزن عقل معاش، نام مکن بخل شوم را خرجیست خرج معرفت، ای خواجه دم مزن حق کرم، ز نام کرم هم گذشتن است این حق ادا نساخته لاف کرم مزن دستار کهنه یی، به فقیری اگر دهی هر لحظه اش به فقر ز سرکوب بم مزن پیش چراغ اجر مصیبت، ز بی تهی بر سر چو باد خاک میفشان و دم مزن از بهر خود مگیر، گل کلفتی در آب ای سیل، خان و مان فقیری بهم مزن تا غایبانه مدح تو هردم کنند بیش واعظ بروی دشمن خود، حرف کم مزن واعظ قزوینی