واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۵۱۵: باین سامان چه ساز عیش دیگر میتوان کردن؟
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
باین سامان چه ساز عیش دیگر میتوان کردن؟ که باید دستگردان خنده را از زعفران کردن! ز ما با این عصا و پشت خم، دیگر چه کار آید؟ به این تیر و کمان، صید چه مطلب میتوان کردن؟! جوانی چشم نگشوده است، کآمد موسم پیری درین گلزار گل ناکرده میباید خزان کردن بلندی دارد از بس رتبه افتادگی پیشم نشاید خاکساران را تلاش آستان کردن اگر خواهی نبیند بد، تلاش بیوجودی کن که در بیمایگی، هرگز نمیباشد زیان کردن جواب انتقامت باید آخر داد، ای ظالم وگرنه با ضعیفان هر چه خواهی، میتوان کردن ز احوال من زار حزین، یک شمه این باشد که: از احوال خود یک شمه نتوانم بیان کردن ز کم گشتن فزون کن، در دو عالم قیمت خود را درین بازار نبود مایه یی غیر از زیان کردن نباشد جای ما لب بستگان واعظ در آن محفل که باید عرض حال خویشتن را با زبان کردن واعظ قزوینی