واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۵۰۰: چنان زشتم، که ترسم چشم رحمت ننگرد سویم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چنان زشتم، که ترسم چشم رحمت ننگرد سویم مگر فردا کشد رنگ خجالت پرده بر رویم اقامت چون توان کردن، چو آمد نوبت پیری؟ درین میدان قد خم گشته چوگانست و، من گویم! چنان در بستر افتادگی بر خویش میبالم که تنگی میکند بر تن، لباس نقش پهلویم ندانستم ز حیرت یار کی برخاست از مجلس؟ تپیدن های دل هرچند زد دستی به پهلویم! چنان افشرده ذوق بردباری پا بدل واعظ که نتواند دگر از جای کندن حرف بدگویم واعظ قزوینی