واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۴۹۷: برده است از بسکه فکر آن نگار جانیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
برده است از بسکه فکر آن نگار جانیم گشته موی کاسه زانو خط پیشانیم این رگ گردن که من از اهل دانش دیده ام می توان برد ای فلاطون رشک بر نادانیم در محبت بر نمی آید بلا با صبر من بس نباشد سیلی، از بس تشنه ویرانیم از پی تحصیل رزق ما عرق ریزد سحاب روز و شب چون ابر، من در گریه از بی نانیم جای بال افشانی من، عالم تجرید بود کرده واعظ پای بند این جهان فانیم واعظ قزوینی