واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۴۸۴: سرهنگ مصر گوشه نشینی کنون منم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سرهنگ مصر گوشه نشینی کنون منم پا تا به پیچ کوچه عزلت ز دامنم از نرمیم، بگردن بدخواه خود کمند گردم چو تند بر سر خود، تیغ دشمنم بر ابر، چشم دانه ام از بهر خویش نیست ترسم که برق سیر نگردد ز خرمنم دل خون شود ز حسرت آن چشم سرمه دار هر گه که شام هجر درآید ز روزنم بهر سخن به کار نیامد مرا زبان اکنون بکار آمده بهر گزیدنم منظور ما ز ترک جهان، نیست جز جهان چون باز بهر صید بود، چشم بستنم خاک است خاک، در لحد، اکنون نه اوست او! آنکس که از غرور همیزد منم منم! واعظ بناله میکنم از جای کوه را کو زور و حشمتی که دل از خویشتن برکنم؟! واعظ قزوینی