واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۴۸۲: تا تیغ تو بگذاشته لب بر لب زخمم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا تیغ تو بگذاشته لب بر لب زخمم باز است بشکر تو ستمگر لب زخمم هرگز نگرفته است دهنها بزبانها خویی که گرفته است بخنجر لب زخمم جز شکوه بیمهریت از دل نتراود گر تیر تو انگشت نهد بر لب زخمم چندان نمکیده است لب گریه دلم را کز آب دم تیغ، شود تر لب زخمم حرف ستمش را، بدو لب باز توان گفت یک لب، لب تیغ و، لب دیگر لب زخمم از لذت شمشیر تو در خاک عجب نیست گر مور چو خط جمع شود بر لب زخمم بر آینه تیغ ستم پیشه قاتل حیران شده چون دیده جوهر لب زخمم تا چاک دلم بخیه تسلیم گرفته است نگذشته دگر حرف بهی بر لب زخمم واعظ دلم از درد بفریاد درآید دندان خدنگی نگزد گر لب زخمم واعظ قزوینی