واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۴۷۹: بشکند از ناتوانی استخوان در پیکرم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بشکند از ناتوانی استخوان در پیکرم قطره اشکی اگر غلتد ز مژگان ترم دور شد از آب وصلش تا چو ماهی پیکرم چون زبان تشنه میچسبد بکام بسترم گرچه تندم، خاطری هرگز نرنجانیده ام در گلستان جهان خارم، ولی خارترم آتش افسرده ام، اما ز سوز دل هنوز میکند روشن چراغ آیینه از خاکسترم رشته عمرم ندارد گوهری، غیر از سخن نسخه برگشته بختی را تو گویی مسطرم با گرانجانان بجز نرمی ندارم چاره یی سرمه میگردم ز ضعف، ارکار افتد بر سرم نیست واعظ شکوه از عریانیم، کز فیض عشق جامه گوهر نگار اشک باشد در برم واعظ قزوینی