واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۴۷۸: چو رنگ خویش، هردم انقلاب ساکنی دارم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو رنگ خویش، هردم انقلاب ساکنی دارم چو جوش باده دایم اضطراب ساکنی دارم ز خود هر چند بگریزم، همان در بند خود باشم رم آهوی تصویرم، شتاب ساکنی دارم مباش ای ساحل غم، چشم بر راهم؛که من کشتی بسان جوهر تیغش در آب ساکنی دارم دلم چون ساغر چشمت نه هر جاییست در محفل برو ساقی، که من جام شراب ساکنی دارم بیابان کرد شهر هستیم را چشم آهویی که از بس حیرتش موج سراب ساکنی دارم نباشد پای رفتن از دل من، بیقراری را چو زلف خوبرویان پیچ و تاب ساکنی دارم ز بس در گرد کلفت مانده ام از ناتوانیها چو جوش سبزه در خاک اضطراب ساکنی دارم نیامد عمر بر سر واعظ ایام جدایی را ز بخت بد، چه چرخ و آفتاب ساکنی دارم؟! واعظ قزوینی